ای زمین ؛ کاش میشد کسی مانند امام علی علیه السلام را حاکم بر خود میکردی تا علی شمایی از بهشت وعده شده پس از مرگ را به مردمان بنماید.
آری زمین تشنه حاکمی مانند علی است ، کسی که حاکمیت را جزء برای خدمت به خلق و رضایت خالق نمی خواست، او در واکنش به کسی که خلیفه وقت علی را درحال پینه زدن کفش خود دید و گویا در کمال تعجب از خود می پرسید: مگر میشود حکومت در دست تو باشد ولی به دنیا اینگونه بی توجه باشی
چنین گفت : بهای این کفش چقدر است؟ گفتم: چیزی نمیارزد.
فرمود : به خدا سوگند، همین کفش بیارزش نزد من از حکومت بر شما محبوبتر است، مگر اینکه حقّی را با آن به پا دارم، یا باطلی را دفع نمایم.
علی دنیا را فانی و زود گذر و در عین حال مزرعه آخرت می دانست علی معتقد بود دنیا و آن چه در دنیاست، نزد افراد عاقل به اندازۀ سایه ارزش دارد. آن هم سایهای که در حال جمع شدن و کوتاه شدن است.
امیر المومنین باب تذکر می فرمود: به خدا قسم، این دنیای شما نزد من از استخوان خوک که در دست بیمار جذامی باشد، پستتر است. دنیای شما نزد من، از آب بینی بز کم ارزشتر است.
با نگاهی گذرا و تاملی اندک و نگاهی به گذر زمان و زیر خاک رفتن آنانی که می پنداشتند قدم هایشان کوه را می شکفد در نهایت به دل خاک رفتند.
چه حاکمان و ثروتمندانی که در این دنیا از بهترین مواهب آن برخوردار و آنچه اراده میکرده اند برایشان مهیا بوده لکن یکی پس از دیگری به گورها شتافته و در انتظار روز محشر بسر می برند.
نگاه خدا باور علی به دنیا؛ امیر المومنین را برآن داشت که به هنگام برتری بر دشمن خود معاویه علیرغم ترغیب اطرافیان مبنی بر اینکه زمان تسلط بر معاویه رسیده و باید مهیا جنگ شد ؛ پاسخ داد : با او عهد نامه صلح تا زمان معین امضاء شده و به آن پاییند هستم .
فقط علی بود که وقتی دشمن او عمروعاص خود را بدون و سلاح و برهنه کرد بر او تیغ نکشید و او را رها کرد .
باور علی بود که شب را بجای پیامبر خوابید تا قربانی پیامبر شود .
و علی بود که فرزندانی مانند حسن و حسین را چنان تربیت کرد که یکی برای امنیت مردم و بدور ماندن مردم از خونریزی و جنگ از خیر حکومت گذشت و آنرا به معاویه بخشید و دیگری یعنی حسین تا پای جان نه گفت و ظلم و زورگویی را نپذیرفت .
در عین حال علی بود که با مردم زیست در کوچه و بازار همراهشان بود و در مزرعه به کشاورزی مشغول و برای مردم خویش قنات حفر میکردعلی کسی بود که از یکسو به دنیا نه گفته بود و از سوی دیگر چنان به کار و تلاش مشغول که انگار تا ابد زنده خواهد ماند با فقر و تنگدستی میانه خوبی نداشت لذا با کار و تلاش موقعیت مالی مناسبی را برای خانواده خویش فراهم کرده بود.
علی عظمت ناشناخته هستی کجا توان به تحریردرآورد قلم ناتوان را به آیه شریفه سوق می دهیم که فرمود : نماز و تمام عبادات من و زندگی و مرگ من همه برای خداوند پروردگار جهانیان است انعام ۱۶۲
و آیا کسی که اینگونه در خداوند ذوب شود فرجام او جزء شهادت در راه خداست