به نام خداوند بخشنده بخشایشگر آیا ندیدی پروردگارت با فیل سواران لشکر ابرهه که برای نابودی کعبه آمده بودند چه کرد آیا نقشه آنها را در ضلالت و تباهی قرار نداد و بر سر آنها پرندگانی را گروه گروه فرستاد که با سنگهای کوچکی آنان را هدف قرار میدادند سرانجام آنها را همچون کاه خرد شده و متلاشی قرار داد سوره فیل
نزول
این سوره راجع به داستان سلطان حبشه نازل شده، هنگامى که با فیل هاى زیاد براى ویران کردن خانه کعبه به سوى مکه حرکت کرده بود.[۱] ما داستان مفصل آن را در تفسیر خود که قسمتى از آن که از آن جمله تفسیر همین سوره است در مجله مسلمین در سالهاى ۱۳۳۵ و ۱۳۳۴ شمسى چاپ شده، ذکر نموده ایم.
اینک به ذکر مختصرى از آن مى پردازیم، مقاتل گوید: داستان اصحاب فیل چهل سال قبل از تولد پیامبر بوده و کلبى گوید: بیست و سه سال قبل از میلاد رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده و بیشتر مورخین معتقدند که در سال تولد رسول اکرم صلی الله علیه و آله بوده است.
نجاشى پادشاه حبشه دو سردار براى مملکت یمن که آن هم در تصرف وى بود، فرستاد. به نام ارباط و ابرهه و معروف است که ابرهه سردار یک چشم بوده و به اشرم ملقب بوده است پس از چندى بین دو سردار نزاع مى افتد. در این نزاع ابرهه، ارباط را از بین برده و خود باقى میماند. از نزاع آن دو سردار پادشاه حبشه به خشم مى افتد و سوگند یاد میکند که خود به خاک یمن پاى نهد و خون ابرهه را بریزد.
ابرهه از خشم سلطان حبشه به وحشت مى افتد و هدایاى زیادى با مقدارى از خون خود که حجامت کرده و در شیشه ریخته بود و انبانى از خاک یمن براى پادشاه حبشه مى فرستد و ضمن ابراز عبودیت و خدمتگذارى گوید چون پادشاه سوگند یاد کرده که به خاک یمن قدم مى گذارد و خون من بریزد اینک براى این که سوگند سلطان از بین نرود، مقدارى از خون خود فرستاده ام که آن را بریزد و انبانى از خاک یمن ارسال داشته ام که قدم روى آن نهد.
پادشاه حبشه را از این اظهار بندگى و ارسال هدایاى زیاد با خون ابرهه و نیز با خاک یمن خوشش آمد و از تقصیر ابرهه گذشت. ابرهه براى خوش آیند سلطان خانه بسیار مجللى در صنعا که نام آن را قلیس (بضم قاف و کسر لام مشدد) نهاده بود، ساخت و آن را با زر و طلا و نقره و یاقوت و مرجان مرصع کرد و منظورش آن بود که مانند کعبه طرف توجه مردم واقع شود و عموم مردم به جاى کعبه به زیارت آن خانه گردانید.
این کار خوش آیند مردم حجاز نبود لذا شخصى به نام زهیر بن بدر از عبدالمطلب رئیس مکه خواست که آنجا برود و آن را با کثافات ملوّث نماید و در اینجا معلوم نیست که عبدالمطلب چنین اجازه اى به او داده باشد ولى زهیر نیت خود را عملى کرد.
ابرهه وقتى آگاه شد به قصد انهدام خانه کعبه به تلافى عمل زهیر به سوى مکه راه افتاد و قبل از رسیدن به مکه قبلاً دستور داد که عده اى از لشکریان به شهر بروند و غارت کنند و پیش از حرکت براى جنگ پیلان زیادى از نجاشى خواسته بود و آنها را با خود به طرف مکه برد. لشکریان به مکه ریختند و اموال مردم را غارت کردند از آن جمله دویست شتر از عبدالمطلب نیز به غارت رفت و ابرهه هنوز به داخل مکه نرسیده بود چون به اطراف مکه رسید و از دور به خانه کعبه نظر افکند هیبت خانه خدا در دل او اثر کرد و از قصدى که داشت، مردد شد و برخى گویند: پشیمان گشت لذا میخواست که از آن خانه شفاعت کنند و او منصرف شود. دستور داد: رئیس مکه را نزد وى بیاورند. عبدالمطلب با آن ابهت و سنگینى و وقار نزد ابرهه آمد و قبلاً تعریف و توصیف زیادى از عبدالمطلب نزد ابرهه نموده بودند. ابرهه در این موقع بر تخت نشسته بود چون عبدالمطلب را دید براى این که او را با خود در تخت ننشاند از تخت به زیر آمد و با عبدالمطلب به پاى تخت نشست و خیلى به وى احترام کرد و اجلال نمود.
بعد از گفت و شنود، ابرهه به عبدالمطلب گفت: اگر درباره خانه کعبه شفاعت کنى، خواهم پذیرفت. عبدالمطلب با کمال خونسردى به ابرهه گفت: براى درخواست دویست شتر که از وى به غارت رفته و نیز سایر اموال غارت شده مردم مکه آمده است و هیچ گونه شفاعتى راجع به خانه خدا نخواهد کرد زیرا آن خانه خود داراى صاحبى است که از آن حفاظت خواهد کرد و چنین گفت: انا ربّ الابل و للبیت ربّ یحفظه، یعنى من صاحب شتران خود هستم و آن را میخواهم و خانه کعبه، خود داراى صاحب است که از آن نگهدارى میکند.
ابرهه از این سخنان سخت در خشم شد و با عصبانیت به لشکریان خود گفت: شتران او را پس بدهید و به طرف خانه کعبه روید تا ببینم چه کسى است که از آن نگهدارى میکند. عبدالمطلب بازگشت و به اهل مکه فرمود: تا هر مال و متاعى دارند به طرف کوه سرازیر شوند و مکه را تخلیه نمایند. ابرهه با لشکریان بسیار که تعداد آن را شصت هزار نوشته اند و نیز با فیلهاى زیادى که عدد آن را چهار هزار فیل گفته اند به سوى حرم کعبه رفت.
وقتى که نزدیک حرم رسیدند، فیل بزرگ که جلو همه در حرکت بود از حرکت بازماند و جنبش نکرد. فیلبانان هر چه بر سرش کوفتند میسر نشد این امر مایه شگفتى لشکریان شد همهمه در میان آنان پیچید در همین هنگام مرغان زیادى در هوا پدیدار شد و به قدرى تعداد آنها زیاد بود که آسمان سیاه شده بود. لشکریان به وحشت افتادند این مرغان به پرستو شبیه بودند و هر مرغى سه سنگ که از عدس بزرگتر و از نخود کوچکتر بوده، همراه داشت. یک در منقار و دو در چنگ وقتى این سنگها بر سر لشکریان باریدن گرفت. وحشت و ترس عجیبى در میان آنها افتاد. همه فرارى شدند و زیر دست و پاى یکدیگر و نیز زیر پاهاى پیلان و سمّ ستوران به هلاکت افتادند و همچنین از اثر ضربات سنگ نابود گردیدند و ابرهه نیز کشته شد ولذا خداوند داستان آن را طى نزول این سوره شریفه براى رسول خویش به طور اختصار و ایجاز بیان فرمود.
نکته ها
بر خلاف آنچه در میان مردم مشهور شده است، «أَبابِیلَ» نام پرندهاى خاص نیست، بلکه به معناى دسته دسته و گروه گروه است. «طَیْراً أَبابِیلَ» یعنى پرندگانى فوج فوج در دستههاى پراکنده بر سر آنها فرود آمدند. کلمه «طَیْراً» به معناى جنس پرندگان است، نه به معناى مفرد پرنده.
در شأن نزول این آیه مىخوانیم: پادشاهى به نام ابرهه در یمن معبدى از سنگ مرمر ساخت و دستور داد مردم آن را زیارت و طواف کنند. مرد عربى به این معبد جسارت کرد. او لشکرى فیل سوار را تا نزدیک مکه آورد تا به انتقام آن جسارت، کعبه را خراب کند.
جلد ۱۰ – صفحه ۵۹۵
خداوند نیز پرندگانى را که در منقارشان سنگریزهاى داشتند به سوى آنان فرستاد. با بارش سنگریزهها، لشکر ابرهه مانند کاه خورد شده به زمین ریختند و نابود شدند. آن سال را عام الفیل نامیدند و پیامبر اسلام نیز در همان سال به دنیا آمد. «۱»
اصحاب فیل هم خورد شدند، هم تحقیر. «کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ» تشبیه به کاهى که خوراک حیوان شده یعنى سرگین، بدترین تحقیر است.
پیام ها
۱- براى هشدار به مجرمان، از نمونههاى پیش رو و نزدیک استفاده کنید.
(شهرت اصحاب فیل به قدرى بوده که گویا جلو چشم است و نیازى به دلیل ندارد.) «أَ لَمْ تَرَ»
۲- تاریخ را فراموش نکنید. «أَ لَمْ تَرَ»
۳- کعبه قبل از اسلام نیز مقدس بوده و شکستن حرمت مقدسات کیفر دارد.
«کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفِیلِ»
۴- قهر الهى نسبت به مجرمان، جلوهاى از ربوبیّت الهى است. «فَعَلَ رَبُّکَ»
۵- پرندگان مأموران خداوند هستند و شعور دارند. «أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابِیلَ»
۶- اطلاع از طرح و نقشه دشمن و نقش بر آب کردن آن، مهم است. «یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ»
۷- دشمن از بزرگترین تجهیزات جنگى (همچون فیل) براى هجوم استفاده مىکند، امّا خداوند با استفاده از کوچکترین حیوانات یعنى پرندگان آسمان، آنها را نابود مىکند. بِأَصْحابِ الْفِیلِ … طَیْراً أَبابِیلَ
«۱». در سال ۱۳۵۸ شمسى، به دنبال پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان، آمریکا براى آزادى گروگانهاى خود و ساقط کردن رژیم اسلامى، تعدادى هواپیما و هلىکوپتر را به سوى ایران فرستاد امّا به اراده خداوند شنهاى کویر طبس چنان طوفانى ایجاد کردند که بخشى از هواپیماها زمینگیر شدند و خلبانان آنها سوختند و بخشى هم پا به فرار گذارده و منطقه را ترک کردندآنها را نابود کرد.
جلد ۱۰ – صفحه ۵۹۶
۸- دشمنان خدا هر چند مجهز باشند ناتوانند. بِأَصْحابِ الْفِیلِ … کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ
۹- سختترین کیفر براى اهانت به مقدسات است. (اقوام دیگر که هلاک شدند هیچ کدام مثل کاه جویده نشدند، بلکه یا روى خاک افتادند یا در آب غرق شدند.) «فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ»
«والحمدللّه ربّ العالمین»
جلد ۱۰ – صفحه ۵۹۸
پانویس
- تفسیر على بن ابراهیم.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، ۱۳۸۳ ش، چاپ یازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، ۱۳۷۸ ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات میقات، ۱۳۶۳ ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، ۱۳۹۸ ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعی از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان کتاب(انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، ۱۳۸۶ ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.