علی اسرارخلقت

مسلما شهادت مرگ علی به عنوان یکی از بزرگترین تلخی‌های تاریخ اسلام در نظر گرفته می‌شود و تأثیرات آن بر جامعه اسلامی همچنان به حالت بی‌حساب است. امام علی به عنوان یکی از پیشوایان بزرگ اسلام، به عنوان نمونه‌ای از شجاعت، عدالت، صبر، شفقت و بسیاری از ارزش‌های بلند اخلاقی و اسلامی شناخته می‌شود.

علی که بود ؟ او را اگر اسرار خلقت بخوانیم بی راهه نرفته ایم چرا که در این دنیای کسی را نمی توان یافت که بزور و فشار مردم ردای خلافت بر او بپوشانند ، در جنگ نیز عدالت را رعایت میکرد و حتی اجازه نداد- مقابله به مثل کنند و آب را بر روی دشمن او معاویه ببندند .

علی کسی بود که دشمن قسم خورده او یعنی معاویه بر عظمت و بزرگی او غبطه می خورد و به کسی که برای دریافت انعام به علی پشت کرده و نزد او از علی به بدی  یاد میکرد  او را به خلوت برد و خطاب به او گفت ؛ تو و من میدانیم که علی بهترین بود و آنچه در جمع گفتی صرفا برای دریافت انعام بود.

علی کسی بود که  هنگامی که امر عاص مرگ خود را در مقابل علی  حتمی مسلم  دید خود را برهنه و بدون سلاح کرد چرا که می دانست علی بر بی سلاح شمشیر نمی کشد و چشم های خویش را از برهنه باز میدارد.

علی کسی بود که معاویه در میانه جنگ خطاب به امر عاص گفت ؛ لباس بدل بپوش تا به ملاقات علی رویم ؛ امر عاص شگفت زده به معاویه گفت ؛ ما در حال جنگ با او هستیم دیوانه شده ای ؟معاویه پاسخ داد نگران نباش و به ملاقات و گفتگو علی رفتنند در آن اثنا امر عاص هر لحظه خود را در خطر برملا شدن  نزد یاران علی میدید و تصورش بر این داشت  که علی آن دو را به قتل برساند ولی علی چنین نکرد و بعد از گفتگو آنان را به اردوگاه خود فرستاد معاویه رو به امر عاص کرد و گفت ؛ هیچکس به اندازه من علی را نمی شناسد .

واکاوی و تحلیل حول شهادت علی علیه السلام عمیق تر از فهم بشر است ؛ مطهری در این باره میگوید ؛«یک وقت می‌گوییم علی را که کشت و یک وقت می‌گوییم چه کشت؟ اگر بگوییم علی را که کشت؟ البته عبدالرحمن ابن‌ملجم، و اگر بگوییم علی را چه کشت، باید بگوییم جمود و خشک‌مغزی و خشکه مقدسی».

روح خارجی‌گری، انفکاک تعقّل از تدیّن است

از نظر شهید مطهری «باید بگوییم جمود و خشک مغزی و خشکه مقدسی» بود که موجب آفرینش فاجعه‌ای به بزرگی ترور علی علیه السلام در محراب عبادت شد و این همان خطری است که همواره جوامع بشری را تهدید می‌کند. برای درک اهمیت این خطر بزرگ باید در نظر داشت که تعقّل و تدیّن دو بال برای پرواز فرد یا جامعه به سوی خوشبختی و کمال است.

بدیهی است که پرواز با هیچیک از این دو بال، به تنهایی، انجام شدنی نیست. همان‌گونه که حذف دین‌ورزی از زندگی بشر، به بهانه خردمندی خیانت به او و پرتاب انسان به قعر بدبختی‌هایی است که نمونه آن را امروزه در غرب شاهد هستیم، نادیده گرفتن خردورزی با شعار دین داری هم آثار نکبت‌باری درپی خواهد داشت. بالاتر اینکه در مقایسه آثار شوم این دو، بدون تردید تمسک به ظواهر دین منهای تفکر و اندیشه دارای عواقب وحشتناک‌تری است. در نصوص دینی هم اصالت با عقل و تعقل است و حتی میزان ارزش دینداری افراد با اندازه خردورزی آنان سنجیده می‌شود. آنان که به اسم دین بدیهیات و داده‌های عقلی را انکار می‌کنند، نه تنها خود به گوهر دین‌ دست نیافته‌اند، که با ارائه چهره‌ای زشت از بزرگ‌ترین نعمت الهی مانع گرایش دلهای پاک به آن می‌شوند و چه خیانتی بالاتر از این؟! اینان با توقف در ظواهرِ احکام از اهداف دین دور شده و بلکه علیه آنها اقدام می‌کنند و خوارج جلوه بارز چنین مردمانی بوده‌اند. «ابن‌ابی‌الحدید می‌گوید: اگر می‌خواهید بفهمید که جمود و جهالت چیست، به این نکته توجه کنید که اینها وقتی قرار گذاشتند این کار را بکنند، مخصوصاً شب نوزدهم رمضان را انتخاب کردند. گفتند: ما می‌خواهیم خدا را عبادت بکنیم و چون می‌خواهیم امر خیری را انجام بدهیم، پس بهتر این است که این کار را در یکی از شبهای عزیز قرار بدهیم که اجر بیشتری ببریم».

این چنین است که شهید مطهری جوهره خارجی‌گری را جداسازی عقل از دین دانسته و هشدار می‌دهد که «انفکاک تعقل از تدین را که همان روح‌ خارجی‌گری است»، هنوز هم زنده و خطرناک می‌بیند. ایشان تصریح می‌کند «مذهب خارجی‌گری با اینکه دیری نپایید اما روحش در تمام قرون و اعصار اسلامی جلوه‌گر بوده است تا اکنون که عده‌ای از نویسند‌گان معاصر و روشنفکر دنیای اسلام نیز طرز تفکر آنان را به صورت مدرن و امروزی در آورده‌اند و با فلسفه حسی پیوند داده‌اند».

عجیب اینکه از نگاه مطهری حتی مکتب اخباری‌گری در میان شیعیان هم متأثر از روح خارجی‌گری است (همان) و «این دو جریان خیلی شبیه یکدیگر هستند»!

خالی کردن آموزه‌ها و گرایش‌های دینی از بُن مایه‌های عقلی، گرفتن روح از بدن و میراندن آن است؛ همان‌ کاری که کلیسا کرد و همه ادیان، و از جمله اسلام، هنوز هم که هنوز است تاوان آن را می‌پردازند. برای همین است که در قرآن و سایر متون دینی این همه بر تعقّل و تدبّر پافشاری شده است. دانشمند فرزانه دوران ما استاد محمدرضا حکیمی، که خدایش به سلامت دارد، سال‌ها است با طرح نظریه «اهداف دین و احکام دین» هشدار داده و می‌دهد که باید از تحجرگرایی و جمود بر ظواهر احکام و غافل ماندن از اهداف تشریع آنها بر حذر بود. گرفتار آمدن در چنین دامی موجب آن می‌شود که با تحول زمان و نیازهای آن، احکام دینی نه تنها از فلسفه تشریع خود دور گردند، که به ضدّ خود تبدیل شده و بهانه‌ای به دست بدخواهان دهد تا اسلام را متهم به ناکار آمدی و عدم پاسخ‌گویی به نیاز بشر کنند؛ گناهی که بخشودنی نیست.

Rate this post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.