خواجوی کرمانی شاعر قرن هفتم و هشتم هجری قمری می باشد و از آثار او می توان به همای و همایون، گل و نوروز، روضهالانوار، کمالنامه و گوهرنامه اشاره کرد. خداوندا، به حقِّ نیک مردان / که احوال بَدَم را نیک گردان معنی: خداوندا، به حق انسان های نیکوکار، حال بد من را نیز نیکو بگردان و وجودم را از بدی ها پاک کن. آرایه ها و نکات زبانی : سه جمله / خداوند: منادا / حق نیک مردان: متمم / احوال بدم: مفعول / آرایه تکرار: نیک / آرایه تضاد: نیک و بد مکن ما را از این درگاه، محروم / چو گنجشکان، مران ما را ازین بوم معنی:خدایا ما را از درگاه بندگیت محروم نکن، ما را مانند گنجشکان از این سرزمین دور نکن آرایه ها و نکات زبانی : دو جمله / ما در هر دو مصرع: مفعول / این درگاه، این بوم: متمم / چو گنجشکان: تشبیه زبانی ده که اسرار تو گوید / روانی ده که دیدار تو جوید معنی: خداوندا، به من زبانی بده که رازهای تو را بازگو کند و روح و جانی به من ببخش که وجود تو را درک کند و در طلب تو باشد. آرایه ها و نکات زبانی : زبانی: مفعول / اسرار تو: مفعول / روانی: مفعول / دیدار تو: مفعول / تو: ضمیر گسسته دلم در آتش غفلت مسوزان / به معنی، شمع جانم برفروزان معنی: خدایا بیخبری و ناآگاهی مانند آتش است، دل من را در این آتش نسوزان. (نگذار دچار غفلت شوم و تو را نشناسم). جان من را با نور حقیقت روشن کن. آرایه ها و نکات زبانی : دلم: مفعول / آتش غفلت: متمم و اضافه ی تشبیهی / دل: مجاز از تمام وجود / شمع جان: مفعول و اضافه ی تشبیهی / معنی: متمم / دلم: ضمیر پیوسته / تشبیه: غفلت مانند آتش است ؛ جان مانند شمع است / مراعات نظیر: آتش، مسوزان، شمع، برفروزان کنون، گر دست گیری، جای آن هست / که گر دستم نگیری، رفتم از دست معنی: اکنون به جاست که مرا کمک کنی؛ زیرا، اگر به من کمک نکنی، از بین میروم. آرایه ها و نکات زبانی : دست در مصرع اول: مفعول / دستم در مصرع دوم: مفعول / حرف «م» دستم: ضمیر پیوسته / دست در مصرع دوم: متمم / آرایه تکرار: دست / از دست رفتن: کنایه از نابود شدن / دستگیری: کنایه از اینکه یاری کنی / آرایه تضاد: بین دست گیری و دست نگیری مکن دورم ز نزدیکان درگاه / به راه آور مرا، کافتادم از راه معنی: من را از کسانی قرار بده که به تو نزدیک هستند. (از خود و افراد صالح و نیکوکاری که به تو نزدیک هستند و تو ر