خاطرات دخرآباد رجب کریمی و غلام حاج شکرالله

روزی روزگاری مدرسه دخرآباد مملو از دانش آموز بود بطوری ابتدا و انتهای صف از مدرسه تا مسجد را تشکیل میداد-دخرآباد دو تا مغازه داشت که در آن وقت کالای مهم نفت بود بعضا بجای پول تخم مرغ ، بادام و امثالهم به فروشندگان داده میشد حتی موقعی که محصلین سر خود را می تراشیدند جای آن مثلا ده بادام می دادند وای به حال کسی ه پنج بادام می داد چرا که نصف سر او تراشیده میشد

Rate this post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.